تو دیریست می دانی که هر که روزی بنامش دارد ،روزی کمتری به کامش دارد.و شاید پیش خود می گویی، چه میشد اگر چندی از این روزها بنام دیگران و اندکی از روزی آنها به کام من می شد؟!

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی حرف آور، مالک رضایی ✍ تو دیریست می دانی که هر که روزی بنامش دارد ،روزی کمتری به کامش دارد.و شاید پیش خود می گویی، چه میشد اگر چندی از این روزها بنام دیگران و اندکی از روزی آنها به کام من می شد؟!
اما چنین نیست و در کار گلاب وگل، حکم ازلی این است که تو شاهد بازاری و آن پرده نشین باشد.
اما چو نیک بنگری ، حکم ازلی هم این نیست،تو به عشق و علاقه خود اختیار کرده ای این فریق را، تا جهدی کنی و بگیری غریق را.
باشد که کلام و قلمت، رنگ آگاهی به خود گیرد. مخرب نباشد، مدیحه سرا، مداهنه گو، بهانه گیر، توجیه گر ،ترسو، بی درد، هتاک، پرده در و منفی باف نباشد. باب گفتگو را با همگان بگشاید و همه را به تامل وا دارد. جدالی احسن بکند و به نیکوترین وجهی سخن بگوید تا کسی که میان تو و او دشمنیست، همچو دوست بر تو مهربان گردد. این سخن من نیست. کلامی آسمانیست .
چنین محذوراتی بر خیلی ها نیست، باز بر توست که متذکر شوی تا او هم طلبکارانه، دهانی به پهنای فلک نگشاید .
آری
هر کسی را که با قلم سروکاری است، چنین رسالتی بر دوش اوست ،اینچنین است که آگاهی در جامعه شکل می گیرد. صد البته که در آن حالت، کار تو نسبتی با مزد و اجرت نمی یابد وکار خود، صرفا از بهر نان نمی کنی. وگرنه با حساب مادی، همه میدانند که مجموعۀ همۀ کارهای تو، حتی مزدی برابر با یک شوت آن بازیکن به توپ گرد فوتبال هم نمیگیرد که تازه، راهی به درون دروازۀ تیم حریف ببَرَد یا نَبََرَد. عشقی در ذات کار توست که تضمین تداوم آنست.
نسبت کار فرهنگی با مواجب مادی، عموما چنین است. معلم و مولف و روزنامه نگار وخبرنگار و…. مزد خود از فیش حقوق نمی گیرند. از حرمت و نگاه جامعه می گیرند.اینها در اوج نیاز هم، بندگی چو گدایان، به شرط مزد نمی کنند، چرا که دوست ،خود روش بنده پروری داند .
هر قلمی به نفس اینکه قلم است، از این حرمت و احترام ، سهم و بهره می برد.
از حساسیت کار روزنامه نگاری بگوئیم که حتی طاقت فرساتر ازکار یک نویسنده و محقق علمیست.
افراد تئوریک، معمولا مطالب خود را سنگین می نویسند و دغدغۀ اقبال عمومی را هم در سر ندارند. امّا وظیفۀ روزنامه نگار، تزریق مفاهیم علمی به فرا خور ذهن و نیاز جامعه است واین کار آسانی نیست.
استنباط ما از روزنامه نگار و خبرنگار ، همانی نیست که در دنیا از او وجود دارد.
اثر ماندگار «یک بستر و دو رویا» نوشتۀ «آندره فونتن» سردبیر روزنامۀ «لوموند» هنوز هم یک کتاب مرجع دانشگاهیست.ما با چنین رتبه ای از روزنامه نگاری فاصله داریم .اما باید دانست که روزنامه نگاری و خبر نگاری در هیچ نقطه از جهان مسیر آسانی نپیموده است.چه بسیار دوربین های خبرنگاری در اقصی نقاط جهان که از دست خبرنگار گرفته و بر سرش کوبیده اند. اما امروز این مسیر به مدد تکنولوژی جدید، راه آسان و همواری در پیش رو دارد.
امروز عرصه ی خبرنگاری با انبوه متراکمی از اخبار مواجه است که جان کارش ازآن فزونی می یابد.
ما باید خرسند باشیم که در عصری زندگی می کنیم که تحولاتی از ایندست را در عرصه خبر رسانی آن شاهد. هستیم .
هر لحظه اخباری را در اختیار ما می نهد که پدران ما در تراکم سالها از آن بی خبر بوده اند.عمر نسل ما شاید برای دیدن تحولات پرشتاب دیگری نیز کفاف خواهد داد. امّا نسل بعد از ما شگفتیهای زیادی در آن عرصه خواهد دید.
صنایع رسانه ای به استقبال چنین تحول عظیم خبری در جهان میروند.تحولی که با آن،همۀ جهان، در لحظۀ وقوع خبر قرار می گیرند.
هنوز که هنوز است دنیا از حجم بمب‌هایی که امریکا بر سر مردم ویتنام ریخت بی خبر است اما به مدد همین تکنولوژی، جهان از سقوط برج دوقلوی تجارت جهانی و اصابت پرندۀ باروت به آن و خشونت سربازان آمریکایی با چند پیر زن بی پناه عراقی و…. در همان لحظۀ وقوع آن اطلاع یافت و از پرقدرت ترین کشور جهان برای کنترل پخش خبر آن، کاری ساخته نبود. مگر همین دو سال پیش نبود که تصویر یک کودک جان داده قربانی جنگ بر ساحل مدیترانه ،تمام افکار صلح طلب جهان را بر علیه جنگ طلبان بر آشفت ؟!
نیازی نیست که دیگر منتظر پستچی باشیم تا خبری به طریق نامه و روزنامه بدست ما برسد. کار پستچی و پست تقریباً تمام شده است
ماهواره هایی که با کاربرد غیر نظامی به فضا ارسال می شود. انحصار پر قدرت ترین کشورها را در بسیاری از زمینه های اطلاعاتی شکسته است. داده های حاصل از این ماهواره ها انفجار عظیم اطلاعاتی را به همراه دارد و از داده های خبری آن، انقلابی در همۀ نقاط جهان بر پاست. دورانی که خبر در انحصار بخصوصی بود به طور کامل سپری شده است.
با چنین تحولی، روز خبرنگار، روزی متفاوت از گذشته است. تنگنای زندگی و معیشت در این کار کسی را خسته نمی کند. مقدمۀ یادداشت در قیاس با متن و نتیجه گیری آن کم اهمیت تر از آن است که نتوان آنرا فراموش کرد.لطفا آنرا فراموش کنید
«هر که را افزون خبر، جانش فزون. ”

انتهای پیام/

  • نویسنده : مالک رضایی