در شهر و استانی که، سوال و جواب از "ندانم کاریهای مالی و اهمال کاریهای اداری" رنگ باخته و در ِعوض "بَج لیاقت و نشان درایت" بر سینه ها می نشانند تا "آب تکان نخورده باقی بماند!!! پس راحت و آسوده میتوان، هم میدانها را بست و هم خیابانها را مسدود کرده و هم پیاده راهش را، معنای دیگری از " بُن بست " بدانها بخشیده و تا …"آب تکان نخورده باقی بماند".

به گزارش پایگاه تحلیلی خبری حرف آور،✍یوسف اکبری/در شهر و استانیکه انتصابات و جابجائی مسوولانش در خفایِ تعطیلات و خلوتِ تاریکی شب رقم خورده و در “پستوخانه ها” امضاء و غفلتا” ابلاغ به افکار عمومی میگردد تا …
“آب تکان نخورده، باقی بماند!!!
در شهر و استانیکه سیل و سیلاب نیآمده، برخی مقاماتش را آبِ در مسیل خودشیفتگیها برده و برخی دیگرش را خوابِ در بستر آرزوها، دوباره هَوسِ “چَنگ بر جَنگ قدرت” انداخته، آستین همت بالا زده و هوای تازه به سر نموده تا …
“آب تکان نخورده باقی بماند”!!!
در شهر و استانیکه بعضی بی تکلف، لباس ساده زیستی به تن کرده و بعضی دیگر از آنرا، دستاویز بر خودشیرینی ها، متظاهرانه ثبت نام در جلوس بر کرسی صف اولی ها نموده تا زیردستانِ چشمِ اُمید بسته به پنجه های تدبیرشان را شرمنده از اهلُ و عیالش، راهی بر خانه و خانواده ساخته !!! اما چون به خلوت میروند، آن کار دیگر می کنند و با اسکناس دلبری کرده و با سکه دلدادگی را تفسیر دیگری می نمایند تا …
“آب تکان نخورده باقی بماند”!!!
در شهر و استانیکه روزی گره گشائیِ حداقلی از عبور و مرور شهروندانش، در اولویت اولشان بود و بهره برداری از قریب به ۱۰-۱۲ پل غیر همسطح با همه معایب و محاسن موجودش دغدغه اصلی، آنهم نه از محلِ درآمدهای نازل شهری، بلکه از همان‌ پول نفتیِ که عده ای را سینه چاک بر آن ساخته و دلواپس از کجائی در نوع مصرفش !!! لیکن امروز سالهاست که بی بهره از پولِ “برجامِ بی سرانجام” یک پُلش را با ستونهای لنگر انداخته در “دل رود و رودخانه و مسیر سیل و سیلاب” !!! پا در هوا ساخته و یکی دیگرش را نیز، آنسوی شهر با بی مهری آشکار، بلاصاحب بحال مریضش رها کرده و با ایندست و آندستش، همچنان با رفت و آمدها جابجا میگردد تا …
“آب تکان نخورده باقی بماند”!!!
در شهر و استانیکه با شعار انسان محوری، نه از “مسیرگشائی” در اطراف و اکنافش خبری بوده و نه از “پارگینگ عمومی” و نه از “سرویس بهداشتی” در آن محدوده، اما “پیاده راهش” را در زیر داربستِ چادری و تنورِ داغ و آتشِ زیر خاکسترش آنهم زمستان سرد و یخبندان، “به به گویان” و “سکوتِ معنادارش”، جشن میگیرند و هوراکشان تا …
“آب تکان نخورده باقی بماند”!!!
در شهر و استانیکه، سوال و جواب از “ندانم کاریهای مالی و اهمال کاریهای اداری” رنگ باخته و در ِعوض “بَج لیاقت و نشان درایت” بر سینه ها می نشانند تا …
“آب تکان نخورده باقی بماند!!!
پس راحت و آسوده میتوان، هم میدانها را بست و هم خیابانها را مسدود کرده و هم پیاده راهش را، معنای دیگری از ” بُن بست ” بدانها بخشید و تا …
“آب تکان نخورده باقی بماند”
بی تعارف “سه شرط مهم” در اجرای موفق و بدون حاشیه هر پیاده راهی، حتی اگر “تقلیدی و شبیه سازی” از نوع این همانی نیز بوده باشد، “خیابان گشایی” و “پارکینگ عمومی” و “سرویس بهداشتی” در جوار آن مسیریست که جانبِ اطرافش را مسدود کرده و حجم سنگینی از ترافیک ناشی از اجرای طرح مذکور، بآرامی و با سهولت منتقل به مسیرهای جدیدش گشته و زودهنگام به بهره برداری از آن اهتمام ورزیده اند چون در غیر آن، هسته مرکزی “طرح پیاده راه”، نه تنها خروجی موفق و چشم انداز رضایتمندی عموم را بدنبال نخواهد آورد، بلکه در حساسترین نقاط اجرائی، همه چیز و همه جا را قفل کرده، عملا با دیواری از “بی اعتمادیها”، اثرات مثبت و مفیدش با بازخوردهای منفی و مُخرب تلاقی و پلشتیها بجِد جای زیبائیهای بر آنرا، خواهد گرفت!!
براستی اگر هدف از اجرای واقعی طرح مذکور، ادامه همان قصه “آزادسازی حریم بقعه شیخ صفی الدین” بوده که جای سپاس دارد و امتنان، لیکن آیا از اجرای مسیر پیاده راه در پُشت کوچه های شهیدگاه، بخوبی شکل همگانی بخود یافته یا چهارگوشه ورودی آنرا مسدود و مسیرهای موجودش را مبدل به کاربری اختصاصی و انحصاری نموده اند؟؟
آیا با مسدود کردن خیابان اصلی در گذر اجرائی این طرح، ارتباط تنگاتنگ مرکز شهر و شهروندان را از جناحین مختلف،به بند نیآورده و تردد آسان و ترافیک موجودش را پیچیده تر نکرده؟؟ آیا فاصله بین مرکز شهر و خیابانها و کوچه ها و ساکنین در مسیر عبورش را مبدل به شکاف عمیق و فشارهای سنگین ناشی از این ترافیک به کوچه های پُشتی در محلات قدیمی منتقل و هُویت عاطفیِ با اصالت و تعلقات خانه و خانواده های مستقر در آنها را تبدیل به پارکینگ عمومی نساخته؟؟ آیا اجرای طرح پیاده راه جز در ساعات اندکی از شبانه روز و مناسبتهای ویژه آنهم از برای عکسبرداری در دفتر خاطرات، عملا حالت “سکوت و سکون و رکود” بخود نگرفته و صاحبان کسبه و مغازه داران در آن مسیر را با شرایط سخت اقتصادی موجود، زمین گیر نکرده و از رونق کسب و کارشان نینداخته است؟؟
“مسجد عالی قاپو” با آن سابقه دیرینه، اینک ماهیت مورد انتظارش را از دست داده و حتی شرمنده از برپائی مجالس عادی و معمولش، عطای همه چیز را بلحاظ در “بُن بَست بودنش” به لقای آن بخشیده و تنها چشمِ رونق افزای بر آنرا، میتوان در ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان جستجو کرده و بر آن نیز، بجای تدبیر شایسته در تسهیل امور به برنامه های از قبل طراحی شده در تجمعاتِ باشکوه عصر تاسوعا و عصر عاشورای حسینی، متاسفانه شرایط موجود در آن مسیر هم، عبور دسته های عزاداری بر آن محدوده را سخت کرده، شاید آن جلوه های ماندگار از اجتماعاتِ باشکوه و متراکم در طول افزون بر یک دهه گذشته، منبعد رنگ دیگری یافته و اینبار تصاویر پراکنده و نامنظم در قاب جادوئی، تحویل بر مخاطبینش خواهد نمود!!
مخلص کلام – مجریان و مشوقین طرح اسفریس، آنچه را که زیرکانه با چیدمان موجودش، تحمیل بر افکار عمومی نموده اند، باید یا خود در مقام اصلاح بر طرح مذکور اقدام نمایند یا “آیندگان” در چرائی اجرای اینچنینش، به قضاوت نشسته و روزی دیگران را مجاب بر اصلاحش، وادار به اتخاذ تصمیم جدید بر آن خواهند نمود!!!
البته برخی حق دارند، خود را تافته جدا بافته از مشورت با دیگران دانسته و لاجرم جَوگیر “تحسین گویانی” بوده که روزی زیر پایش را خالی و بوقتش نیز، نقشه لِیز خوردنش را امضاء خواهند نمود، چون … !!!
در شهر و استانی که انتصابات و جابجائی مسوولانش در خفایِ تعطیلات و خلوتِ تاریکی شب رقم خورده و در “پستوخانه ها” امضاء و غفلتا” ابلاغ میگردد تا “آب تکان نخورده، باقی بماند!!!
در شهر و استانی که سیل و سیلاب نیآمده، برخی مقاماتش را آبِ در مسیل خودشیفتگیها برده و برخی دیگرش را خوابِ در بستر آرزوها، دوباره هَوسِ “چَنگ بر جَنگ قدرت” انداخته، آستین همت بالا زده و هوای تازه به سر نموده تا “آب تکان نخورده باقی بماند”!!!
در شهر و استانی که بعضی بی تکلف، لباس ساده زیستی به تن کرده و بعضی دیگر آنرا دستاویز بر خودشیرینی ها، متظاهرانه ثبت نام در جلوس بر کرسی صف اولی ها نموده تا زیردستانِ چشمِ اُمید بسته به پنجه های تدبیرشان را شرمنده از اهلُ و عیالش، راهی بر خانه و خانواده ساخته!! اما چون به خلوت میروند، آن کار دیگر می کنند و با اسکناس دلبری کرده و با سکه دلدادگی را تفسیر می نمایند تا “آب تکان نخورده باقی بماند”!!!
در شهر و استانی که، سوال و جواب از “ندانم کاریهای مالی و اهمال کاریهای اداری” رنگ باخته و در ِعوض “بَج لیاقت و نشان درایت” بر سینه ها می نشانند تا “آب تکان نخورده باقی بماند!!!
پس راحت و آسوده میتوان، هم میدانها را بست و هم خیابانها را مسدود کرده و هم پیاده راهش را، معنای دیگری از ” بُن بست ” بدانها بخشیده و تا …”آب تکان نخورده باقی بماند”.
“اللهم اجعل عواقب امورنا بالخیرا”
یوسف اکبری – ۱۳۹۸/۲/۸


  • نویسنده : یوسف اکبری