روایت ما و والیبال، داستان واقعی شیفتگی مهارناپذر آدم‌هایی است که قلب‌هایشان به تسخیر والیبال درآمده است. ورزشی که نمی‌شود این روزها بی‌تفاوت چشم بر آن بست.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی حرف آور، ✍️مهدی جهاندیده/ روایت ما و والیبال، داستان واقعی شیفتگی مهارناپذر آدم‌هایی است که قلب‌هایشان به تسخیر والیبال درآمده است. ورزشی که نمی‌شود این روزها بی‌تفاوت چشم بر آن بست.

ده سال قبل، سخن گفتن از میزبانی اردبیل برای یک تورنمنت جهانی والیبال چیزی مثل یک رویاپردازی می‌ماند و امری کاملا دست‌نیافتنی نشان می‌داد. یک هوادار اردبیلی والیبال، باید رنج مسافرت شبانه با اتوبوس را بر خود هموار می‌کرد و یک روز و دو شب را تمام وقت در تهران و جاده تلف می‌کرد تا بازی نچندان دلچسب تیم ملی متوسط‌الحال دهه هشتاد ایران را به تماشا بنشیند.

اما امروز والیبالیست‌های تیم ملی همین‌جا هستند. درست در قلب اردبیل. آنهم نه برای اردو و تمرین. بلکه برای بازی‌های هفته چهارم از لیگ ملت‌های والیبال مردان ۲۰۱۹. گوش که تیز کنی صدای به وجد آمدن مردمی را می‌شنوی که منتظرند عصر روز جمعه فرا برسد و امیر غفور با اسپک‌هایش، هوداران والیبال و در صدر آن اردبیلی‌ها را حسابی کیفور کند.

اتوبوس تیم ملی در همین خیابان‌های اردبیل می‌چرخد و اردبیلی‌ها مرزی به حدفاصل یک شیشه اتوبوس با بازیکن محبوب‌شان را می‌بینند و این نه روایت یک رویاست و نه حکایت یک خیال‌پردازی. سعید معروف در چند قدمی همین مردم از اتوبوس پیاده می‌شود و برای هواداران دست تکان می‌دهد. مگر یک هوادار والیبال در شهری چون اردبیل چیزی بیشتر از این می‌خواهد!

اصلا این روزها در اردبیل، مگر می‌شود به چیز دیگری هم فکر کرد! در همین یک هفته والیبال برای تصرف بخش اعظمی از زندگی اردبیلی‌ها خیز برداشته است. تب والیبال شهر را در برگرفته و شمارش معکوس برای بازی اول هفته چهارم آغاز شده است. فعلا تا عصر روز یکشنه به مسائلی چون تحریم، تورم، رکود و هر آنچه که صفر تا صد زندگی را در روزهایی دیگر سخت می‌آزارد و پریشان حالمان می‌کرد، مجال و اجازه فکر کردن نیست.

در همان ساعت اول فروش بلیط، همه بلیط‌های مسابقه به فروش رسید. خیلی‌ها موفق به تهیه بلیط نشدند، اما منتظر چیزی شبیه معجزه هستند تا شاید بتوانند یواشکی به استادیوم راه یابند. شاید خیلی از آنها سینه‌چاک والیبال نباشند، یا حتی تا به اینجای عمرپنجه‌هایشان، ولو برای یک بارهم، توپ را لمس نکرده باشد؛ اما اینجا والیبال برایشان «حکم اکسیر حیات» را یافته است. آیا می‌توان اینها را نادیده گرفت؟ اما چه دلیلی دارد که والیبال این همه برای اردبیلی‌ها مهم شود؟

بازی ایران و مراکش در جام جهانی ۲۰۱۸ را که خاطرتان هست! گزارش به یاد ماندنی عادل فردوسی‌پور را چطور؟ همانجا که در لحظات پایانی بازی گفت:«تنها فوتبال می‌تواند ما را به آرزوهایمان برساند». فوتبال آن روز و در دیگر روزهایی مشابه، بارها قلب‌های ایرانی‌ها را بابهانه و بی‌بهانه فتح کرده است. مگر والیبال چیزی کمتر از فوتبال دارد که نتواند دل مردمی را شاد کند. برای این مردم، والیبال توصیف کننده همان چشمانی شده که نمی‌توانند مستطیل آبی و نارنجی را تماشا نکنند. همان حلقه مفقوده برای شادی‌هایی که خیلی به آن نیازمندیم.

ایران تا به اینجای تورنمنت، «برد خداداد و من‌حیث لایحتسب» نداشته و تماشای بازی‌هایش برایمان دلهره‌آور و رو‌مخ نبوده است. والیبالیست‌ها به خوبی توانسته‌اند، احساس مشترکی را میان مردم ایجاد و دلیلی باشند برای شادی آنها در کنار یکدیگر؛ همان نشاطی که این روزها در اردبیل شاهد آن هستیم. اینجاست که هم‌صدایی با فریاد «ایران، ایران» در جمعی شش هزار نفری با چاشنی موج مکزیکی و تشویق ایسلندی، ولو هر چقدر کج و معوج و ناموزن؛ می‌تواند سقف مطالبات را برای همین مردمِ ساده و بی‌آلایش رقم بزند. آدرنالینی که والیبال به اردبیلی‌ها تزریق می‌کند را شاید سقوط قیمت دلار به چهار هزار تومان هم نتواند انجام دهد. این دقیقا همان معجزه ورزشی است که عشق را از اردبیل به ایران هدیه می‌دهد و قلب‌ها را تسخیر می‌کند.

انتهای پیام/

  • نویسنده : مهدی جهاندیده