به گزارش پایگاه خبری و اطلاع رسانی کلبه خبر، وارد میدان شریعتی اردبیل که شدم دخترخانمی کوله به دستِ پر از کتاب توجهم را جلب کرد، کولهاش سنگین بود؛ اما لبخند بر لب از رهگذران میخواست که دقیقهای توقف کنند. او از کتابهای داخل کولهاش میگفت و طوماری از اسم نویسندگان را پشتسرهم ردیف میکرد؛ بانو جان اگر میخواهی پوستت زیبا و لطیف باشد پیشنهادم این کتاب از فلان نویسنده است. رژیم میگیرید که لاغر شوید این کتاب به دردت میخورد و این هم از آخرین ترجمه پرفروشترین رمان سال و….
کتابفروش کولهای، انگار تازه رَدِ نگاه کنجکاو مرا گرفته باشد، به طرفم آمد و با خوشرویی گفت: کدام کتاب چشمت رو گرفته عزیز جان؟ و من به کتاب«مجموعه اشعار نیما یوشیج» اشاره میکنم؛ برق شادی را در چشمانش میبینم، درحالیکه کتاب را ورق میزنم سر صحبت را با او باز میکنم.
کار شما خیلی سخت نه؟ میخندد و میگوید: «هم سخت هم خاص». اوایل سراغ هر کی میرفتم فکر میکردند گدا هستم و باورش برای دیگران سخت بود که من بازاریاب محصولات فرهنگی و کتابجورکُن هستم.
دختر کتابفروش دورهگرد، ادامه میدهد: گاهی وقتها پر از حس خوبی. چون کسی بهواسطه تو حس خوب کتابخواندن را تجربه کرده و پا به دنیای دیگری گذاشته است؛ ولی وقتی به اقتضای شغلت شماره تماس میدهی و با تماسهای عجیبوغریب و خواستههای نامعقول مواجه میشوی، آن لحظات واقعاً زمانهای سخت و تلخ زندگی یک کتابفروش هستند. وقتی از لحظات سختکاری میگوید: صدایش بغض دارد …
من پول کتاب را پرداخت میکنم و او مثل چند دقیقه قبل به سراغ فرد دیگری میرود تا کتابهایش را بفروشد؛ کتابهایی که خودش میگوید: بر اساس سلیقه مخاطب از زیر سنگ هم که شده آن را مییابم تا فارغ از نیاز مالی، قدمی برای رفع دغدغه کتابخوان کردن مردم برداشته شود.
این کتابفروش با کولهای پر از کتاب، دغدغه دیگری هم دارد، میگوید: شاید یکی از دلایلی که باعث میشود تا رهگذران به کتابفروشهایی مثل ما اعتماد نکنند نوع کتابهای عرضه شده باشد، بعضاً عناوین کتاب را که میبینید، با مضامینی نازل و تجاری روبهرو میشوید که مالی بودنِ صرف این ماجرا را پُررنگتر جلوه میدهد.
رؤیا این دختر کتابفروش اردبیلی که کولهاش پر از آثار ارزشمند است، خودش مایل است او را با عنوان «کتابجورکُن» بشناسند. او حاضر است برای هر عابر، دقیقهها وقت بگذارد و در باب سلیقه مخاطب، کتابی غنی را به او معرفی کند؛ اما بههرحال معلوم نیست آیا چنین رویکردی برای فروش کتاب، به خلاف اقتضا و هدف بازار کتاب است یا به سود آن، اما آنچه که در شرایط کنونی مهم است، ایجاد امنیت شغلی برای این عده از کتابفروشان است.
رویکرد کتابفروشان کیف به دست، روش مندرآوردی است
پرسشی که مطرح میشود این است که آیا میتوان این فروشندگان را در دستهبندی فعالان فرهنگی و کتابخوانی برشمرد؟ رئوف موسوی معاون فرهنگی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی اردبیل در پاسخ به این سؤال خبرنگار اجتماعی کلبهخبر که آیا شیوه کتابفروشان دورهگرد، روش خوبی برای آشتیدادن مردم با کتاب است، میگوید: خانمهای کیف به دست کتابفروش، روش مندرآوردی برخی ناشران است که جواب نمیدهد.
وی اضافه کرد: برپایی نمایشگاههای فصلی، سالانه و شهرستانی کتاب از جمله روشهایی که به ارتقای فرهنگ مطالعه کمک خواهد کرد.
وی گفت: ایجاد کافه کتابها نیز روشی است که میتواند به آشتی مردم با کتابخوانی کمک کند و در همین راستا در ۵ مورد مجوز کافه شهری کتاب در اردبیل صادر شده است که در مناطق پرتردد واقع شدهاند.
بههرحال کتابفروشان دورهگرد یا به عبارتی دیگر دختران کتابفروش کیف به دست، هرچند به تعداد کم، اما واقعیتی هستند که هر روز در شهر رفتوآمد دارند و نباید نادیده انگاشته شوند، اما در شرایط کنونی آیا این امکان وجود دارد که با سیاستهایی از ناامنی این مشاغل برای بانوان فعال در این عرصه کاست؟
آیا میتوان دختران کتابفروش را شناسایی و مشاغل امن در اختیار آنان قرارداد؟ اصلاً اگر مصلحت، نبود چنین شغلی باشد آن موقع برای این دختران کتابفروش چه باید کرد و چندین سؤال بیپاسخ دیگر که پاسخ به آنها، در دایره اختیارات نهادهای مسئول، کار سختی نیست.
باید توجه داشت در عین حالی که نباید بهسادگی از تجربه کتابفروشانی گذشت که در معرفی کتاب و مجاب کردن رهگذران برای خرید کتاب فوقالعاده عمل میکنند، باید برای ساماندهی دختران کتابفروش هم چارهای اندیشید، چراکه در غیر این صورت، جامعه در آیندهای نزدیک با دستهای از شغلهای کاذب مواجه می شود که میتواند آسیبهای اجتماعی زیادی را برای جامعه و در وهله اول برای خود دختران کتابفروش به همراه داشته باشد و آنچه در این میان ضروری به نظر میرسد، ایجاد اشتغالهایی پایدار برای این دسته افراد است.
انتهای پیام/