به گزارشپایگاه خبری و اطلاع رسانی کلبه خبر،ایرج فتحی جلفا از فعالین نهضت سواد رسانه ای انقلاب اسلامی در استان اردبیل در یادداشت خود به تبیین وظایف رسانه ها در قبال مکتب شهید سلیمانی پرداخت و نوشت: رسانهها امروز فراتر از مرزهای زبانی، فرهنگی و طبقه اجتماعی در شکلگیری افکار عمومی نقش ایفا میکنند و تأثیرات گستردهای بر بافتهای اجتماعی و سیاسی دارند و بی تردید رسانه ای در این شرایط دارای قدرت و نفوذ قابل توجه خواهد بود که پیام های هوشمند منتشر کند و یقینا آن فکری که پیام را تولید میکند باید یک اصالت جاودان و محکمی داشته باشد.
در عصر حاضر وقتی از یک فکر صحبت به میان می آید، بی شک باید در جستجوی صاحب آن فکر باشیم تا بدانیم این فکر از سوی چه کسی بوده که باعث وزینترشدن رسانه و گیرایی پیام بوده است؛ در این بین باید از کسی سخن گفت که همواره در تمام این سالها صاحب فکر و پیام جهانی بود و آن کسی نیست جز سردار حاج قاسم سلیمانی.
سرار دلها با اخلاق، رفتار و حتی نوع پوشیدن لباس، خندههایی که بر لب داشت و حضور دایمی در جبهههای مختلف و ارتباطی که با رزمنده های جبهه مقاومت برقرار میکرد، خود به تنهایی یک رسانه و تاثیرگذار در عرصه بینالملل بود ؛ به طوری که تمام رسانه های بین المللی مدام در پی او بودند و همه سخنرانی های سردار را ولو اندک هم بود از دور رصد و تحلیل میکردند.
در واقعه عاشورا هم می بینیم که حضرت زینب(س) با سخنرانی آتشین و حساب شده در مجلس یزید و بازتاب این حرکت تاریخی در سراسر سرزمین های اسلامی چگونه طومار حکومت بنی امیه را در هم کوبید و باعث روشنگری فکری و عقیدتی مردمان آن روزگار شد؛ اقدامی که حضرت زینب(س) در آن برهه از تاریخ انجام داد در واقع فکر و پیام رسانه ای بود که به تناسب امکانات و فضای آن دوران ایجاد شد.
سردار قاسم سلیمانی نیز نماد یک فرمانده مقتدر اسلامی است، وی دارای شخصیت چند بعدی و در عین حال یک فرمانده بزرگ رسانهای است که همه افراد جامعه با گرایشهای متفاوت و تیپ های مختلف به دیده احترام به او نگاه میکردند.
در جامعه کنونی، هر انسان آزاد اندیشی که اسلام، آزادگی و استقلال را درک کرده بود حاج قاسم را دوست دارد و باید به این امر مهم توجه داشته باشیم که همه مردم ایران و آزادی خواهان جهان اسلام می توانند همچون حاج قاسم سلیمانی یک رسانه بانفوذ باشند به شرطی که بدانیم چطور رفتار کنیم.
اگر امروز میگوییم سردار سلیمانی رفته و ما چند میلیون حاج قاسم سلیمانی داریم باید آن شهید بزرگوار را معیار، شاخص، میزان و ترازویی برای خود در نظر بگیریم و مثل وی رفتار کنیم و البته شخصیت چند بعدی دوست داشتنی این شهید راه حق را برای مردم خوب تبیین کنیم؛ رسانه به عنوان یکی از پرچمداران انقلاب اسلامی باید این چند بعدی بودن را در بین مردم نشان بدهد و تا آنجایی که میتوانند پیام محبت و دوست داشتن، شجاعت، همدلی و باهم بودن را به جامعه منتقل و همگان را به اهمیت برخوداری از سواد رسانه ای درعصرکنونی ارتباطات و جنگ رسانه حساس کند.
ما خیلی وقتها منافع ملی را فدای باند، حزب و گروه خودمان میکنیم کاری که حاج قاسم سلیمانی به هیچ وجه اینکار را نمیکرد.
اما بازکاوی رسانه ای از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی قبل از شهادت ایشان عمدتا بیانگر ویژگیها، توانمندیها و نوع نگاهی است که رسانه های غربی ارائه میدهد و ما خودمان در داخل ایران چندان سردار را نمیشناختیم مجلات معروف ویک و تایمز اولین بار عکس سردار را در صفحه اول گذشتند و بسیاری از ایرانیان از طریق همین رسانههای آمریکایی متوجه شدند که ژنرالی به این عظمت در حال خدمت به جبهه مقاومت است هر چند که نوع روایتگری آنها به گونه ای بود که همان کار رسانه ای هم به منظور آماده کردن افکار عمومی برای ترور صورت گرفت.
«دکستر فیلکینز» نویسنده مجله آمریکایی نیویورکر در گزارش بیش از ۱۰ هزار کلمهایش در معرفی این فرمانده ایرانی، به او لقب «فرمانده سایهها» (Shadow Commander) یا «فرمانده پنهان» را داد؛ این لقب سپس بارها و بارها در رسانههای دیگر از مجله آمریکایی آتلانتیک گرفته تا خبرگزاری فرانس۲۴ فرانسه و جاهای دیگر تکرار شد تا بر نقش نسبتاً پنهان قاسم سلیمانی به عنوان «فرمانده ایرانیای که دارد خاورمیانه را بازطراحی میکند» تأکید شود.
مجله نیوزویک آمریکا چند سال پیش با انتشار عکس سردار قاسم سلیمانی بر روی جلد، وی را یک مبارز با داعش معرفی کرده بود(“اول با آمریکا جنگید. حالا دارد داعش را نابود میکند”؛ تصویر حاج قاسم روی جلد مجله نیوزویک آمریکا با عنوان «دشمن شکستناپذیر» )
موفقیتهای زیاد حاج قاسم در عرصههای نبرد و قرار گرفتن او در وضعیت ژنرال پیروز باعث شد شهید سلیمانی از «فرمانده در سایه» به شخصیتی همچون ستاره یک برنامه زنده و پربیننده تلوزیونی تغییر وضعیت بدهدتا نام او نیز در میدانهای رزم رعشه بر تن دشمنان بیاندازد که البته این سیاست توسط تهران دنبال شد.
مردم ایران که جنگجویان جنایتکار داعش را نزدیک مرزهای خود میدیدند، به نقش شهید سلیمانی در مبارزه با تروریستها در فرامرزهای ایران بیشتر پی بردند اما محبت مردم وقتی به شهید سلیمانی بیشتر شد که با تواضع، فروتنی، صداقت، ایثار و فداکاری، خلوص و بی ریایی و دیگر ویژگیهای شخصیتی او آشنا شدند؛ سردار سلیمانی نزد ایرانیان به شخصیتی اسطورهای و دینی و نمادی از وحدت ملی تبدیل شده بود که مردم ایران در سیمای او هم عباس علمدار را دیدند که بسان «شهید زنده انقلاب» از ارزشهای اسلامی دفاع میکند و هم آرش کمانگیر را که برای تمام ارضی ایران تا پای جان میایستد که این القاب نیز از نگاه بسیاری از رسانههای غربی نیز دور نماند.
محبت شهید سلیمانی منحصر در ایران نبود و او حتی در منطقه به چهرهی اسطورهای تبدیل شده بود. او حتی در بین عراقیهایی که احساس میکردند ایران در امور آنها دخالت میکند، محبوب بود؛ چرا که خودشان دیده بودند چطور شهید قاسم سلیمانی به دفاع از جنوب در برابر داعش پرداخت و چگونه در اربیل با مقادیر عظیمی سلاح ظاهر شد تا بتواند از کردها دفاع کند .
اما بعد از شهادت سردار سلیمانی، رسانههای غربی مطالب بسیار زیاد و متنوعی را درباره او منتشر کردند تا افکار عمومی را در سایه اطلاعاتی که به مردم ارائه میکنند، شکل بدهند.
با قرار گرفتن دولت آمریکا در موضع انفعالی، مدعیان جریان آزاد اطلاعات تصمیم گرفتند بخشی از اطلاعات واقعی درباره ترور شهید سلیمانی را در تاریکی قرار دهند و جریان اطلاعات را یکسویه کنند. با فشار دولت آمریکا مهمترین رسانههای اجتماعی دنیا یعنی فیس بوک تمام پستهایی که به ترور شهید سلیمانی اعتراض کرده بود را سانسور کردند و حساب بسیاری از کاربران را به حالت تعلیق درآوردند.
حتی یکی از فیلمسازان آمریکایی که مدتی در خاورمیانه حضور داشته بود، بعد از شهادت سردار سلیمانی ویدئویی را در صفحهی فیس بوک خود به اشتراک گذاشت که نشان میداد چگونه رسانههای هماهنگ غرب سعی میکنند «فرماندهی ضد داعش» را به «تروریست درجه یک» تبدیل کنند؛ البته فیس بوک پست او را حذف کرد. فسبوک این سانسورها را پذیرفت و اعلام کرد این حذف به خاطر تبعیت از قوانین تحریم ایالات متحده آمریکا شکل گرفته است!
در برابر اینهمه شیطنت های سیاسی و عمدی رسانه های غرب مخصوصا آمریکا و اسرائیل به خوبی به نقش مهم سردار سلیمانی در رسانه ها پرداخته شد و نقش پررنگ سردار نه تنها در میادین جنگ و سیاست، حتی در عالم رسانه چنان بود که گاهی تمام معادلات سیاسی دنیا را بواسطه همین حضورش در رسانه های دنیا به هم می ریخت و یک هیبت و عظمت خاصی به کشورش داده بود.
در جمع بندی می توان چنین اشاره کرد که شهید سلیمانی در بازکاوی رسانههای غربی پیش از شهادت، فرماندهی پرصلابت است که با سرسختی استراتژی جمهوری اسلامی ایران را در خط مقدم میدانهای رزم دنبال میکند و موازنههای قدرت و خاورمیانه را به گونهای بازطراحی میکند که خواست جمهوری اسلامی ایران و در تضاد با منافع آمریکاییها در منطقه است. او فرماندهای قدرتمند، مغز متفکر نظامی ایران، محاسبهگر و عملگرا و البته دشمن بسیار سرسختی برای آمریکاییهاست که نمیگذارد آنها به راحتی به اهدافشان در منطقه برسند.
اما بازکاوی رسانهای بعد از شهادت ایشان به گونه ای متفاوت ترسیم شد. در تحلیلها و اخبار رسانهای بعد از شهادت سردار سلیمانی اگرچه تحلیلهای بسیار مفیدی وجود دارد، لیکن به وضوح میتوان دید که این بازکاوی رسانهها در مورد شهید سلیمانی پیش و پس از ترور ایشان متأثر از تعصبات و منافع سیاسی آنهاست و فرضیه تحقیق در اتخاذ رویکرد متفاوت رسانهای در دو بخش پیش از شهادت و پس از شهادت درست است.
اینکه رسانه های غربی ها تلاش کنند ترور یک فرمانده شجاع و البته مخالف آنها، را که عملی برخلاف قوانین جنگ و بشردوستانه است، عملی موجه جلوه دهند و بعد هر فریادی را علیه این ظلم آشکار و بین المللی خاموش و سانسور کنند و با انعکاس گزینشی اخبار، مزدورانه در جهت منابع سیاسی دولت تروریست آمریکا تلاش کنند، نشان از وابسته بودن این رسانه ها و سرسپردگی آنها داردکه نشان می دهد هنوز این رسانهها فاصله زیادی با استقلال و اخلاق حرفهای دارند.
پس از شهادت سردار سلیمانی سیر اصلی رسانه های غربی در مسیری متفاوت از گذشته قرار گرفته است و تلاش میشود فرماندهی ضد داعش به تروریست درجه یک تبدیل شود. تلاشی که بار دیگر اعتبار این رسانهها را زیر سؤال برد و حیثیت آمریکا را در جهان بیش از پیش خدشه دار و خروش ضد آمریکایی و ضد استکباری را در جهان جانی تازه بخشید.
انتهای پیام/