به گزارش کلبه خبر، سید مصطفی جمشیدی روزنامه نگار، فعال رسانهای و اجتماعی در یادداشتی به حسادت و ریشههای اجتماعی آن پرداخت و نوشت: میگویند موجودی در قوارههای غول چراغ جادو به ناگاه پیش روی فردی ظاهر شده و از وی میپرسد: هر آنچه میخواهی از من طلب کن، با این شرط که هر چه به تو دادم، دو برابرش را به همسایهات خواهم داد! فرد مورد نظر بعد از کلی مکث و درنگ پاسخ میدهد: یک چشم مرا از حدقه دربیاور!
حسادت و تنگنظری به عنوان احساسی غیراخلاقی پیوسته در سطح جامعه طرد شده و مورد نکوهش قرار میگیرد. اما ماجرا بیخ دارد! تحقیقات نشان داده حتی بچهها هم هنگام بازی، بیشتر از برد خود، از باخت رقیب خوشحال میشوند. همین بچهها در حالی که قد میکشند، بدخواهتر میشوند! مرد و زن هم ندارد؛ هر چند که شاخکهای حسادت در جنسهای مختلف به موضوعات متفاوتی حساستر است!
به نظر میرسد در جامعه ما، علیالخصوص اردبیل خودمان کم نیستند افرادی که از این آفت در رنج و محنتاند. پیامدهای این سوء رفتار درعرصههای مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ما هم مشهود است. اما ریشه این کنش ضداخلاقی چیست و چه آسیبهایی را بر پیکره جامعه وارد میکند؟
در صورتبندی مساله باید توجه کرد که منشا حسادت «کمبود» است؛ وقتی او دارد و ما نداریم به داشتهاش حسودی میکنیم. حالا این داشته ممکن است ثروت و مدرک باشد یا شهرت و چهره زیبا. نکته ظریف اینجاست که فرد حسود به رفع کمبود خود نمیاندیشد؛ بلکه فراتر از آن، ناکامی و ذلت دیگری، برایش لذتآورتر است! اما آیا هر کمبودی به منزله دروازه حسادت است؟
احساسات ما تحت تاثیر الگوهای اجتماعی شکل میگیرند. ما عموما از «حسادتِ آموخته» در عذابیم. ما در جریان یک قیاس تمامنشدنی که از دوران کودکیمان شروع شده و تا دم مرگ گریبانمان را رها نمیکند، پیوسته در معرض قیاس و قضاوتیم. زحمت سنگ بنای اول با کانون نسبتا گرم خانواده است. مقایسه سیریناپذیر و تحقیرآمیز کودک با همسالانش تحت کلید واژه زجرآور «خالقین اوشاغی» آغاز ماجراست و نهاد مدرسه با ایجاد حس رقابت بین دانشآموزان این پازل را تکمیل میکند. محتوای نازل رسانهای هم به کمک این دو نهاد آمده و با ارائه الگوهای زرد و تبلیغات پرزرق و برق، حس محرومیت و خشونت فرد را بیدار میکند. ما حسودها بیگناهیم؛ ما فقط رفتارهایی که به نحو احسن آموختهایم را از خود بروز میدهیم!
در سطح کلان کمبودها و محرومیتهایی که از شکافهای طبقاتی و بازتوزیع ناعادلانه ثروت و قدرت در جامعه نشات میگیرد، بیداد میکند. تبعیض، بیعدالتی و شکافی که با هیچ تلاش فردی و جمعی قابل ترمیم نیست ما را سرخورده کرده و به سمت حسادت هل میدهد. اولویتدادن به خویشاوندسالاری در برابر شایسته سالاری، تبعیض در واگذاری امکانات و منابع و تبعیضهای جنسیتی ازجمله عواملی هستند که ضمن ایجاد حس محرومیت در افراد، آتش حسادت را در درونشان میگدازند.
نتیجه این میشود که شهری پدید میآوریم که در آن هیچکداممان چشم دیدن همدیگر را نداریم و حاضریم با کمال میل یک چشممان را از حدقه درآورند، البته در مقابل دو چشم همسایه!
انتهای پیام/