به گزارش پایگاه خبری تحلیلی حرف آور،✍️مهدی جهاندیده / دولت دوم حسن روحانی به نیمه راه رسید. در شش سال گذشته، طیفی شناختهشده از مدیران علیرغم تظاهر به همراهی با روحانی، دل در گرو عالمی دیگر دارند. بارها دست دولت را در پوست گردو گذاشتهاند؛ اما همچنان تیترِ ریاست بر گلوگاهها را حفظ کردهاند. آنها بخشی مهم از بازماندگان دولت پیشین هستند. یادگارانِ محمود احمدینژاد هر چند که در اقلیتاند؛ اما «قدرتِ پنهان» آنها بر همه میچربد. حداقل در استان اردبیل که چنین است. مراکز مهم و نبضهای حیاتی هنوز در چنبره و سیطره آنهاست.
رمز ماندگاری آنها، هنوز راز سر به مهری دارد. نحوه ی مسامحه و بکارگیری «مسافرانِ اتوبوس سوم تیر» پاشنه آشیل دولت روحانی بوده است. این موضوع در بعد ملی تا حدودی مرتفع شده، اما یقه دولت در استانها همچنان در دست منتقدان گیر کرده است. در تابستان ۹۸ از شدت وحدت، چاشنی فشار منتقدان به شکل قابل ملاحظهای کاسته شده؛ اما این به مفهوم تامین مطالبات نیست. کما فیالسابق در بر همان پاشنه میچرخد! هنوز پاسخ قانع کنندهای برای «مسامحههای رمزآلود» عنوان نشده و همین بر تراکم ابرهای ایهام حول «مسالهای شش ساله» میافزاید.
حسن روحانی و تیم دولت روزگار خوبی را سپری نمیکند. شرایط اقتصادی و بینالمللی سختی به دولت تحمیل شده و سپر دفاعی روحانی همین که زیر بار این فشارها تاب آورده، خود شاهکاری ستودنی است. استانداران نیز بالطبع بر همین منوال چرخ امورات را میچرخانند. اما اگر تمرکز بر رفع و رجوع امورات اقتصادی، غفلتی جبرانناپذیر را گریبانگیر ادبیات گفتمانی و جناحی دولت کند، در این حالت پاسخگو کیست؟
کمتر از شش ماه به انتخابات مجلس شورای اسلامی زمان مانده است. مسافرانِ جا خوش کرده از اتوبوس سوم تیر در دولت روحانی ساز خودشان را کوک میکنند. برای تیم مخالف دولت یارگیری میکنند ؛ و در کمال آرامش در مسیرِ خلافِ رودخانه حسن روحانی شنا میکنند. فضا چنان هردمبیلی شده که نیازی به تظاهر برای همراهی با دولت هم نمیبینند. علنی و آشکار پرچمشان را در حالی بر میافرازند که هنوز دوسال از عمر دولت دوم حسن روحانی فرصت مانده است. دو سال در حیات سیاسی یک دولت یعنی عمری طولانی. آنها به امید استمرار برای آینده حیات شخصی خویش در تکاپویند. آیا مدارا با این طیف که دل در گرو یار دیگری دارند،رویکردی عاقلانه بشمار میآید؟
صدایی از «منتقدانِ خسته» برنمیخیزد. «منادیان تکصدا» نیز سریعا با انگ و برچسب سهمخواهی و مسند طلبی، مهار و منزوی می شود. این تلهای است که ائتلاف اصلاحطلبان و اعتدالیون در آن زمین برده را دو دستی به اقلیت بازنده تقدیم کردهاند.
در چنین فضایی امید به تحقق راهبردهای اعتدال، «خودفریبی محض» است. تراژدی ماجرا آنجاست که به حفظِ اقلیت بازنده در مسندها کفایت نشده و ترمیمهایی نیز در تقویت کرسیهای آنها صورت گرفته است. نگاهی به نوسازی کابینههای محلی دولت در همین سال منتهی به انتخابات ۹۸، مبین این امر است. حامیان جای خود را به چهرههایی رادیکال از گفتمان مخالف میسپارند و «بهبه و چهچه های یواشکی و زیرزمینی» گروهی از لیدرهای احزاب اصلاحطلب هم اوضاع را از آنچه که هست؛ بد و بدتر میکند. تفکر نشأت گرفته از پروپاگاندای «بازی از پیش باخته» باعث شده اکثریت پیروز دیروز، ملاحظهکارانه قدم بردارند! نتیجه آنکه «اکثریتِ غالب» به «اکثریتِ محذوف» تنزیل منزلت بدهد. بدیهی است که «مجاهدان شنبه» در چنین فضایی غبارآلود غالب شوند و لیدرهای جمعه به چیزی مشابه «ببرهای کاغذی» با کاربردی صرفا ویترینی تبدیل شوند.
فضای سیاسی ۹۸ از هر حیث، متفاوت از سال ۹۴ است. ارج و قرب پیام اعتدال افول کرده، اصلاحطلبان کم و بیش با اعتدال زاویه گرفتهاند. دلایل هم کم نیست. کاسه کوزهها را بر سر تسامح با اقلیت بازنده نوشتن اشتباه محض است؛ اما کماثر هم نبوده.
حال در کمتر از شش ماه مانده به انتخابات مجلس، روحانی تخممرغهایش را در چه سبدی خواهد گذاشت؟ آیا مردان نقابداری که گفتمان اقلیت بازنده را فربه میکنند، اشخاصی تعیین کننده در معادلات پیشرو خواهند بود؟ اگر چنین باشد همه مجاهدتهای سربازان جمعه، مفتِ مفت دو دستی پیشکش گفتمان اقلیت رقیبی خواهد شد که «رفقای قافیه باخته»، شبانه و زیرزمینی آن را لایک میکنند!
انتهای پیام/
- نویسنده : مهدی جهاندیده