ناتوانی آشکار ادبیات اصلاح‌طلبی در عمل به شعارهای حزبی خود باعث شده است تا کارکرد آن را به مانند ادبیات اصولگرایی با شک و تردید جدی مواجه کند.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی حرف آور، ✍میرمعظم ابراهیمی/ ناتوانی آشکار ادبیات اصلاح‌طلبی در عمل به شعارهای حزبی خود باعث شده است تا کارکرد آن را به مانند ادبیات اصولگرایی با شک و تردید جدی مواجه کند. این وضعیت باعث ایجاد این نظریه شده است که شکست ادبیات اصلاح‌طلبی به قدرت گیری مجدد ادبیات اصولگرایی منجر خواهد شد. بدیهی است که برعکس نگاه ساده‌انگارانه و شایع، تضعیف و از بین رفتن یک پارادایم غالب، به برگشت پارادایم قبلی منجر نمی‌شود بلکه تنها زمینه ظهور یک پارادایم جدید را شکل می‌دهد. در سطح جهانی آشکار شدن ضعف‌های لیبرالیسم و نئولیبرالیسم در تامین سعادت بشری، باعث قدرت‌گیری مجدد الگوی کمونیسم مدل شوروی نشد. نظریات مبتنی بر توسعه پایدار، خروجی ضعف پارادایم نئولیبرالیسم بود.

جالب توجه است که برخی از اصلاح طلبان نیز با منطق «تکرار تاریخ» پیشاپیش شکست احتمالی را پذیرفته‌اند. شاید اصلاح طلبان با مانور بر روی ناامیدی بزرگ، تلاش دارند تا یک شور اجتماعی عظیم را برای مبارزه با این ناامیدی در بدنه هواداران خود ایجاد کنند. به علت برخی حقایق اجتماعی-سیاسی این نگرش‌ها به چنین شکل ساده‌سازی شده‌ای رخ نخواهد داد.

مجلس دهم با مجلس ششم تفاوت‌های بنیادین داشت. فضای هیجانی حاکم بر مجلس ششم در وضعیت موجود مشاهده نمی‌شود. در آن زمان جامعه پر بود از جوانان دهه شصتی که می‌خواستند دنیای خود را بیافرینند. شور اجتماعی همه جا را فراگرفته بود. از دانشگاه که مرکز اصلی این شور اجتماعی بود، تا مجلس که محل بحث از ایده‌هایی بود که جوانان عاشقانه طلبش می‌کردند. اکنون در آستانه تشکیل مجلس یازدهم، این نسل طاغی، درگیر مشکلات اشتغال، خانواده، اقساط بلند و کوتاه مدت و مشکلات معیشتی است. دیگر سن جوانانی که مجلس ششم را خلق کردند به ایجاد شوری دیگر قد نمی‌دهد. آنها بیش از ایده‌آل‌ها درگیر واقعیت‌های زندگی هستند. براین اساس تحلیل اصلاح طلبان برای ایجاد شور اجتماعی، با تقویت حس احتمال وقوع خطر بزرگ، چندان رضایت بخش به نظر نمی‌رسد. همین موضوع می‌تواند برای حاکمیت یانگیزه بالایی ایجاد کند تا برای نگهداشتن شور و نشاط اجتماعی، در بررسی صلاحیت‌های کاندیداها، رفتار مهربانانه‌تری را در پیش بگیرند و از میزان سخت‌گیری‌ها بکاهند. تفاوت شرایط دو مجلس ششم و دهم، احتمال این اتفاق را بیشتر می‌کند.

در مورد اصولگرایان وضعیت از این هم وخیم‌تر است. اصولگرایانی که بسیار قبلتر با در پیش گرفتن شعاردرمانی شکست‌های سنگینی را پذیرفته‌اند و اکنون نیز بدون کوچکترین تغییر در ادبیات سیاسی وارد کارزار انتخاباتی شده‌اند. امید احتمالی به ردصلاحیت گسترده رقبا و همچنین نفع احتمالی #مشارکت_حداقلی برای این حزب، هر دو از اساس دارای مشکل است. با توجه به تفاوتی که برای مجلس ششم و دهم ذکر شد، امکان رد صلاحیت گسترده برای احزاب اصلاح طلب به همان اندازه برای احزاب اصولگرایی قابل تصور است. در صورتی که رد صلاحیت به صورت گسترده رخ دهد، آنگاه بسیاری از نیروهای اصولگرایی که به نوعی ارتباطی با حزب پایداری داشته‌اند احتمالا با سد عدم احراز صلاحیت مواجه خواهند شد. در این صورت بسیار زود است که پیش بینی کنیم در رقابت بین افراد کمتر شناخته شده، پیروز انتخابات مجلس چه کسانی خواهند بود.

مشارکت حداقلی مردم نیز شباهتی محتوایی با دوره‌های قبل نخواهد داشت. آنچه در واقعیت رخ داده، تغییرات اساسی در نحوه نگرش دهک‌های_اقتصادی جامعه به انتخابات است. طبقه متوسط علیرغم سرخوردگی و کاهش مشارکت، هنوز هم به صورت حداقلی در انتخابات شرکت می‌کنند. ولی به نظر نمی‌رسد که این گزاره در مورد دهک‌های پایین جامعه صدق کند. در طی چند سال گذشته بیشترین فشار اقتصادی بر این دهک‌ها وارد شده است. دهکی که پایگاه اصلی رای احزاب اصولگرایی محسوب می‌شود. ناامیدی این افراد از فضای اقتصادی اخیر می‌تواند به انفعال این دهک‌ها در انتخابات بیانجامد.

اگر این موارد، حتی به صورت نسبی، واقعیت داشته باشد، آنگاه نتایج انتخابات نه بر اساس پایگاه اصولگرایی-اصلاح طلبی بلکه بر پایه‌هایی دیگر شکل خواهد گرفت. احتمالا در مشارکت حداقلی طبقهمتوسط رو به افول، کسانی پیروز انتخابات خواهندشد که حرف‌ها و ایده‌های معقولانه‌تری را برای مواجهه با مسائل و مشکلات زندگی واقعی شهروندان و یا حداقل برای عبور از این شرایط سخت ارائه دهند.

انتهای پیام/

  • نویسنده : میر معظم ابراهیمی