در اردبيل ممکن است در جريان يک تصادف خساراتی به خودرو و پس از پايان تصادف جراحاتی به رانندگان وارد شود. منشا خسارات، نيروی حاصل از برخورد دو ماشين است و منشا جراحات خشونت انباشته شده در دو انسان.

سید مصطفی جمشیدی؛ حرف آور: در اردبیل ممکن است در جریان یک تصادف خساراتی به خودرو و پس از پایان تصادف جراحاتی به رانندگان وارد شود. منشا خسارات، نیروی حاصل از برخورد دو ماشین است و منشا جراحات خشونت انباشته شده در دو انسان.

به گواه آمار رسمی اردبیلی‌ها در خشونت بر بام کشور ایستاده‌اند و آنچه این مقام اول نصیب ما می‌کند، تاسف بسیار و اندوه بی‌پایان است. برای آسیب‌شناسی موضوع باید به جامعه بازگردیم. جامعه سهمی قابل توجه در پدید آمدن و تثبیت خشونت دارد. ما در جریان روابط اجتماعی خود خشونت را یاد می‌گیریم و به نظر می‌رسد پروسه فراگیری خشونت در اردبیل، در بالاترین سطح ممکن، در حال انجام است!

وقتی فردیت، استعداد و توان بالقوه یک شهروند در سطح جامعه امکان بروز و ظهور نمی‌یابد، در فرآیندی تدریجی به سمت خشونت اجتماعی سوق می‌یابد. محرومیت افراد از حقوق خود موتور محرک تشدید خشونت است. این محرومیت ممکن است در کانون خانواده رخ دهد، یا در نظام آموزشی یا سطح جامعه.

«خشونت ساختاری» از بطن جامعه و رفتارهای اجتماعی سر برمی‌آورد و در فرآیندی پنهانی و غیر مستقیم اعمال می‌شود و در جریان آن نمی‌توان انگشت اتهام را به سوی فرد مشخصی گرفت. خشونت ساختاری محصول مشارکت نامبارک نهاد خانواده، مدرسه و ساختار جامعه است. اقتدارگرایی پدر در نهاد خانواده، جور استاد در سر کلاس درس و ساختار غیردموکراتیک سلسله مراتب قدرت در نهادهای اجتماعی عملا فرد را از فردیت خود تهی کرده و شانس تحقق بخشیدن به توانمندی‌هایش را از او می‌ستاند. نتیجه کار شهروندی است با نیازهای سرکوب شده و آماده انفجار!

نباید به انسان‌های خشمگین به چشم متهم نگریست. آن‌ها قربانیان مظلوم نهادهایی هستند که به طرق مختلف سد راه دسترسی افراد جامعه به حقوق و نیازهای اساسی‌شان شده‌اند. نهادینه کردن تبعیض سیستماتیک در برابر جوانان، تبعیض سنی، تبعیض طبقاتی و تبعیض جنسیتی چند نمونه از خشونت‌های ساختاری هستند.
خشونت ساختاری با بی‌عدالتی اجتماعی عجین است. شهری که عدالت‌آباد دارد و دم به دم زندگی در آن جغرافیا بوی مرگ می‌دهد باید هم بر قله خشونت بایستد. شهری که عرصه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آن در انحصار حلقه‌های بسته است و توان پذیرش چهره‌های نو، ذهن‌های خلاق و ایده‌های باطراوت را ندارد باید هم در منجلاب خشونت دست و پا بزند.

خشونت ساختاری حتی در شهری با ابروان در هم مثل اردبیل، قابل پیشگیری و اجتناب است اما اراده‌ای برای پاره‌کردن این زنجیر شوم مشاهده نمی‌شود. چرا که بسیاری از مدیران ما تصوری از خشونت پنهان در سطح جامعه ندارند و توقع مقابله با این بحران از سوی این شیفتگان خدمت اساسا توقعی نابجاست.